اشاره: در قسمت دوم اين مقاله بحثبه اينجا رسيد كه آيا ساير ائمه معصومين، عليهمالسلام، نيز مشمول آيه تطهير مىشوند يا خير؟
نويسنده در پاسخ اين پرسش ضمن بيان حديث مفصلى از امام صادق، عليهالسلام، چنين نتيجهگيرى كرد كه: تنها پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين، عليهمالسلام، برحسب تنزيل آيه تطهير مشمول اين آيه هستند; ائمه بعدى تنها برحسب تاويل آيه مزبور مشمول آن مىشوند، كه اين تاويل را هم آيه «اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض» تفسير مىكند.
اينك مىپردازيم به ادامه اين مقاله:
رواياتى كه تا كنون به آنها اشاره كردهايم، همه حاكى از اين بودند كه امامان پس از امام حسين، عليهالسلام، تنها بر اساس تاويل آيه تطهير مشمول اين آيه مىشوند. اما از روايتى كه از اميرالمؤمنين على، عليهالسلام، نقل شده چنين به دست مىآيد كه اين امامان مشمول تنزيل آيه تطهير نيز مىگردند.
شيخ صدوق در كتاب «كمالالدين و تمامالنعمة» با سند خود از «سليم بن قيس هلالى» نقل كرده كه او گفت: «اميرالمؤمنين، عليهالسلام، در زمان خلافت عثمان در ميان گروهى از مهاجر و انصار در مسجد پيامبر، صلىاللهعليهوآله، گرد آمده بودند. سخنرانى فرمود، در خلال سخنان خود، اشاره به آيه تطهير نمود و چنين فرمود:
ايهاالناس اتعلمون انالله تبارك و تعالى انزل فى كتابه: « انما يريدالله ليذهب عنكمالرجس اهلالبيت و يطهركم تطهيرا» فجمعنى و فاطمة و ابنى حسنا و حسينا و القى علينا كساء و قال: اللهم ان هؤلاء اهل بيتى و لحمتى، يؤلمنى ما يؤلمهم و يحرجنى ما يحرجهم، فاذهب عنهمالرجس و طهرهم تطهيرا. فقالت ام سلمة: و انا يا رسولالله؟ فقال: انت او انك على خير و انما انزلت فى و فى اخى على و ابنتى فاطمة و ابنىالحسن و الحسين، صلوات الله عليهم، و فى تسعة من ولد ابنىالحسين خاصة، ليس معنا فيها احد غيرنا.
اى مردم! مگر نمىدانيد كه خداوند تبارك و تعالى در كتابش فرمود: «خداوند خواسته است كه هرگونه آلودگى و ناپاكى را از شما خاندان بزدايد و شما را پاك و پيراسته گرداند.» و پيامبر، صلىاللهعليهوآله، من، همسر و فرزندانم را زير كساء برد و گفت: اى خدا! اهلبيت من جز اينان كسى نيست، پروردگارا اينها نزديكان و خويشاوندان منند، رنج و ناراحتى آنها مرا رنج مىدهد و سختى بر آنان مرا در تنگنا مىنهد، پس اى خدا آنچه پليدى و ناپاكى است از آنان بزداى و كاملا پاكشان فرما. امسلمه هم مىخواست كه مورد شمول اين آيه باشد و در زمره «اهلبيت» قرار گيرد، اما پيامبر، صلىاللهعليهوآله، فرمود: نه، تو عاقبتبه خير هستى، اما، اين آيه فقط در حق من و برادرم على، دخترم فاطمه و دو فرزندم، حسن و حسين كه درود بىپايان پروردگار بر آنان باد، و همچنين درباره نه نفر از فرزندان پسرم حسين، عليهالسلام، نازل شده است.
سليم بن قيس گويد: سخنان امام كه به پايان رسيد، همه در پاسخ گفتند: صحيح است، امسلمه هم عين اين مطلب را خبر داد و ما تنها به گفته او هم اكتفا نكرديم، بلكه از شخص نبىاكرم، صلىاللهعليهوآله، سؤال كرديم، فرمود: صحيح است و آنچه امسلمه گفته بود، پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، با تكرار تاييد كرد. (1)
«امسلمه» و «عايشه» همسران رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، با اينكه هر دو خواهان مشاركت در فضيلت آيه تطهير و ورود در زمره اهلبيت، عليهمالسلام، بودند، هر دو اعتراف مىكنند كه آيه كريمه، نه تنها شامل آنها نمىشود، بلكه پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، مؤدبانه و با متانت تاكيد فرمود: هرگز زنان پيامبر انتظار نداشته باشند كه با ورود در زمره اهلبيت، عليهمالسلام، مفتخر گردند و آيهاى كه طرح اساسى، براى سازمان دهى آينده اسلام است، شامل آنها شود; زنان پيامبر بايد بدانند كه تنها افتخار همسرى پيامبر، صلىاللهعليهوآله، براى آنها كافى است و در آينده اگر در سرنوشت اسلام دخالت نكرده و آسيبى نرسانند، خوشبختى در انتظار آنها است. چنانكه نبى اكرم، صلىاللهعليهوآله، به امسلمه فرمود: « انك على خير»اما با وجود اعتراف و تصريح دو همسر معروف رسول خدا، صلىاللهعليهوآله، دو گروه اصرار دارند كه آيه تطهير را، يا منحصر در بانوان رسالت نمايند و يا آنان را در رديف پنج تن آل كساء در آورند.
گروه اول: برخى از روات و افراد صدر اسلام مانند «عكرمه»، «مقاتل بن سليمان» و «عروة بن زبير».
گروه دوم: جمعى از مفسران عامه و علماى اهل تسنن.
اما در پاسخ اين دو گروه بايد گفت كه، وقوع صدر آيه و ما بعد آن در حق ازواج آن حضرت، موجب نمىشود كه مراد از اهل بيت، همسران باشد. زيرا:
1. «التفات» يكى از فنون بيان است و باعث توجه بيشتر مىشود و در عرف و عادات فصحا، شايع است كه در اثناى كلام، خطاب به غير مىكنند و بعد به كلام اول عود مىنمايند; و قرآن مجيد، مشحون و در كلام عربى، معروف است. نظير اين آيه كه در ابتدا خطاب به زن فرعون است، اما ناگاه تغيير سياق داده و خطاب به يوسف مىشود و در ادامه بار ديگر خطاب به زن فرعون مىگردد «... ان كيدكن عظيم، يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك كنت من الخاطئين.» (2)
2. حديث ام سلمه مشعر استبر آنكه: اين آيه در خانه من نازل شد و غير حضرت پيامبر، صلىاللهعليهوآله، و حضرت على، فاطمه، حسن و حسين، عليهمالسلام، كسى در آنجا نبود.
3. اگر آيه در حق همسران پيامبر بود بايستى چنين آورده شود: «ليذهب عنكن و يطهركن»; چون به صيغه مذكر واقع شده معلوم مىشود در حق اهل بيت پيامبر كه آل عبا باشند، نازل شده است (و با وجود آنكه حضرت فاطمه، عليهاالسلام، داخل بودهاند صيغه مذكر به جهت تغليب مىباشد).
4. صاحب كتاب «عينالمعالى» گويد: ظاهرا آيه اگر چه دال استبر آن كه مراد از اهل بيت، همسران باشند، اما اينكه «عايشه»، «امسلمه»، «ابوسعيد خدرى» و «انس بن مالك» كه نقل نمودهاند كه اهل بيتحضرت على، فاطمه، حسن و حسين، عليهمالسلام، مىباشند، اين ظهور را رفع مىكند. (3)
گردآمدگان در خانه امسلمه، با نبىاكرم، صلىاللهعليهوآله، پنج نفرند كه مجموعهاى از يك خاندان سرشار از فضيلتاند، يعنى شخص پيامبر، كه خود مبين و مفسر آيات قرآن، از جمله آيه تطهير و تعيين كننده مصداق اهلبيت، عليهمالسلام، است، امام على بن ابىطالب، عليهالسلام، يعنى عموزاده پيامبر اكرم، صلىاللهعليهوآله، كه افتخار دامادى وى را هم دارد. فاطمه زهرا، عليهاالسلام، دختر پيامبر و همسر على بن ابىطالب، عليهالسلام، و نوههاى پيامبر يعنى حسن و حسين، عليهماالسلام.
در اين اجتماع پنج نفرى، همه مشمول آيه تطهيرند، تنها يك نفر در كنار اين اجتماع بيگانه است (بيگانه در شمول آيه) ولى ناظر مورد اعتماد، به عنوان شاهد داستان، كهحضورش براى شهادت و نقل سرگذشت لازم است، چون گفتار شهادت او در تصديق ديگران بسيار و مؤثر است. شايان ذكر است كه پيامبر، صلىالله عليهوآله، هنگام نزول آيه افراد متعددى را براى دعوت اهل بيت، عليهمالسلام، فرستاد، لذا نقلهاى مختلف از عايشه، زينب و واثله و... ممكن استبه دليل تدبير پيامبر،صلىاللهعليهوآله، براى مطلع شدن و شاهد بودن بر ماجرا باشد.
نزول آيه شريفه تطهير، هنگام اجتماع هيات پنج نفرى و در يك صبحگاه بوده است. و روايات منتهى به امسلمه و ابو سعيد خدرى، تصريح به اين معنا دارد، چنانكه از آنها به طور وضوح استفاده مىشود كه آيه كريمه، در حق پنج تن آل كساء است و ناظر به ديگران نيست و روايات متواتر از ائمه اهل بيت، عليهمالسلام، نيز روشنگر اين حقيقت است.
پيامبر هم مورد عنايت آيه است
در آيه تطهير - همچنانكه، چهار نفر: على، همسر و فرزندان او مورد توجه هستند - شخص نبى اكرم، صلىاللهعليهوآله، هم مورد عنايت است و روايت ابىالجارود از حضرت باقر، عليهالسلام، و ابوسعيد خدرى از نبى اكرم، صلىاللهعليهوآله، تصريح به اين معنا مىكند.
بحثى از تناسب موقعيت آيه تطهير
آنچه مسلم است اين است كه: علماى شيعه اتفاق نظر دارند بر اين كه آيه تطهير قطعا مستقل و به طور جداگانه در پى حادثه اجتماع اهل كساء نازل شده است; و ارتباطى به همسران پيامبر ندارد بلكه هم از نظر نزول و هم از نظر مصداق و شمول محتوا، اختصاص به پنج تن اهلالبيت، عليهمالسلام، دارد.
ولى در مورد اينكه اين آيه چرا دنباله آيه ديگر (متناسب يا غير متناسب) قرار گرفته است؟ نظرات مختلفى ابراز شده است.
برخى گفتهاند كه جايگاه و قرارگاه آيه تطهير، كاملا بجا و مناسب است و قرار گرفتن اين آيه براى دفع توهم پاك شدن تمام خاندان پيامبر، صلىاللهعليهوآله، لازم و ضرورى است و تناسب تام دارد. (4)
بعضى ديگر، اظهار مىدارند كه آيه تطهير در جاى خود قرار نگرفته بلكه آيه را براى مشتبه شدن امر در آنجا قرار دادهاند; و صريحا اعلام مىكند كه: اين آيه، جداگانه نازل شده، بعدا جاى آن را تغيير دادهاند. (5)
از آنجا كه هرگونه جابهجايى و تغيير در قرآن به اتفاق فريقين مردود است صرفا به بررسى نظر اول يعنى تناسب جايگاه آيه و شان اهل بيت و ضرورت معرفى آنها مىپردازيم.
در مورد امتيازات اهل بيت عصمت و طهارت و برترى آن حضرات معصومين، نه تنها كسى نمىتواند حق مطلب را ادا كند، بلكه حتى از فهرست كمالات فضايل و مناقب آن نيز، عاجز و ناتوان است.
اهل بيتى كه بنا به اعتراف مخالفينشان حدود سيصد آيه، (6)
در قرآن كريم در منقبت و فضيلت آنان نازل گشته است كه ما فقط چند نمونه از آيات برجسته قرآن كريم را كه در شان و فضيلت آنان فرود آمده است، مىتوانيم نام ببريم:
1. آيه ولايت: « انما وليكمالله و رسوله والذين آمنواالذين يقيمون الصلوة و يؤتونالزكوة و هم راكعون» (7)
در شان على، عليهالسلام، نازل گشته است.
2. آيه تبليغ: «يا ايهاالرسول بلغ انزل اليك من ربك» (8)
در شان على، عليهالسلام، نازل گشته است.
3. آيه اولواالامر: «اطيعوالله و اطيعواالرسول و اولىالامر منكم» (9)
در شان على، عليهالسلام، و امامان ديگر نازل شده است.
4. آيه مباهله: «... فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم» (10)
درباره اهل بيت نازل شده است.
5. آيه مودة: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الاالمودة فىالقربى» (11)
6. آيه تطهير: « انما يريدالله ليذهب عنكمالرجس اهلالبيت...» (12)
7. حديث ثقلين: « انى تارك فيكم الثقلين...» كه در شان عترت پيامبر، صلىاللهعليهوآله، است.
8. حديث منزلت: «انت منى بمنزلة هارون من موسى الا لا نبى بعدى» كه دلالتبر جانشينى و امامتحضرت على، عليهالسلام، دارد.
9. حديثسفينه و آيات و احاديث معتبر ديگر، در فضايل و مناقب اهل بيت، عليهمالسلام، كه در كتب تفسيرى و حديثى اهل سنتبه طور مبسوط و فزون از شمارش آمده است (13)
و ما به همين بسنده مىكنيم.
آيه تطهير براى زمينهسازى مسؤوليت مهمى كه بر دوش اهلبيت گذاشته شده، يعنى مسؤوليتخطير زمامدارى جامعه اسلامى، نازل شده است و از اشاره ائمه اطهار، عليهمالسلام، به آيه شريفه و استناد به آن، در موضوع خلافت، اين معنى، بخوبى آشكار است قهرا و قطعا زنان پيامبر، صلىاللهعليهوآله، كه بايستى طبق نص قرآن بيش از ديگر زنان پرده نشينى اختيار كنند از شمول آيه تطهير، بيرون مىباشند.
اگر بخواهيم مقايسهاى ميان مدلول آيه تطهير و آياتى كه در مورد زنان پيامبر نازل شده، داشته باشيم، نتايج زير به دست مىآيد:
«اهل بيت» مسؤوليتحفظ اسلام، مسؤوليت زمامدارى و رهبرى اسلام و مسلمين را بر عهده دارند.
«زنان پيامبر» در انجام وظايف داخلى و رعايت تكاليف، پاك نگهداشتن خود از كثافات شهوانى، و قذارات روحى، آزاد بودند و اين امر، بستگى به مشيت و اراده خودشان داشت، البته لازم است گوش به فرمان اين اوامر و نواهى باشند، و هرگز از راه مستقيم، منحرف نگردند.
اما «اهل البيت» را خداوند، پاك و منزه خواسته، اراده فرموده: كه آلوده نباشند; از هوسهاى دنيوى مبرا باشند; نايتحق، آن است كه امراض سهمناك روحى قلبشان را دستخوش مفاسد اخلاقى نكند، روان پاك و پاكيزه آنها دچار تهاجم آلودگيها نگردد. گزندى به سعه صدر و سينه فراخ آنان كه لازمه نگهدارى شؤون رياست و زعامت است، وارد نشود.
از لحن مجموع آيات مربوط به «زنان پيامبر» هرگز رايحه بلندپايگى و متجلى بودن به صورت زنان فوق فضيلت، استشمام نمىشود.
اما از لحن آيه «انما يريدالله ...» كاملا اين مزايا و بالاتر از آن هم در حق «اهلبيت» استشمام مىشود. اما انحصار فضيلت و امتياز ويژه، در اين تعداد محدود (پنج تن اهل كساء) از كلمه «انما» كه دليل بر حصر است و تقديم «عنكم» بر «اهلالبيت» و فتح كلمه «اهل» كه دليل بر اختصاص است، استفاده مىشود. به عبارت ديگر در اين آيه خداوند مىفرمايد: خدا تنها نسبتبه شما (نه از زنان) شما «اهلالبيت» شما طبقه خاص، اراده فرمود كه قذارات، امراض و هرگونه آلودگيهاى اخلاقى، روحى، قلبى، اعتقادى و... را بزدايد و شما را يكپارچه پاك و داراى نهادى پاكيزه و روانى ناآلوده فرمايد.
از وقوع اين آيه در بين آن آيات، كاملا استشمام مىشود: آن آزادى انتخاب و لحن خنثى كه از لحاظ عنايتحق، در حق بانوان حريم رسالت مطرح بود، در مورد «اهلالبيت» نيست، بلكه عنايتخاصه را با تاكيد و تصريح در حق «اهلالبيت» بيان مىكند.
براى «زنان پيامبر»، هرگونه امكان صدور گناه، عدم اطاعت از رسول، خروج از منزل، دخالتهاى ناروا، در مفاد آيات كاملا چشمگير است.
براى «اهلالبيت» امكان صدور گناه و... و امكان همه انحرافاتى كه در گروه اول آيات مطرح بود در مورد «اهلالبيت» با تاكيد مطرح نيستبلكه خداوند به آنها افاضه روح ملكوتى نموده و از هرگونه گناه و خطا، منزه و مبرا فرموده است; و اين، همان معناى عصمت است.
«زنان پيامبر» در انتخاب روش سعادت و شقاوت، به نص آيات مختارند.
اما «اهلالبيت» كسانى هستند كه مراحم پروردگار و فيض روحالقدس، امواج سروش غيبى را به گوش تنها اهل بيت (پنج تن آل كساء) سروده كه گمان نرود، آنان همچون همسران رسول خدا، در انتخاب مسير، مختار، يله و رها هستند، نه، اين گمان، باطل است; زيرا كه فيض ربانى در اختصاص و انحصار اهلالبيت، عليهمالسلام، قرار گرفته است.
بنابراين، مفاد آيه تطهير، مباين مفاد ساير آيات است كه درباره زنان پيامبر، صلىاللهعليهوآله، نازل شده; با اين تباين آشكار چگونه مىتوان خطاب در آيه تطهير را متوجه بانوان رسالت دانست؟! بديهى است كه اين چنين چيزى يعنى توجه خطاب آيه تطهير به بانوان، هرگز امكان عقلى و عملى و قرآنى ندارد.
1. الهلالى، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس، ص150; البحرانى، السيد هاشم، همان، ص265. مرحوم طريحى در توضيح «اهلالبيت» مىگويد: مطالب ياد شده در خود آيه تطهير، عصمت پنج تن آل عبا را ثابت مىكند و اما اطلاق «اهلالبيت» تا آخرين امام از ائمه دوازدهگانه از طريق سنت متواتر به دست مىآيد. (مجمعالبحرين، ج2، ص193 و 194).
2. سوره يوسف (12)، آيه 28 و29.
3. الشاه عبدالعظيمى، حسين بن احمدالحسين، تفسير اثنى عشرى، ج10، ص445-442.
4. ر. ك: فاضل لنكرانى، محمد، اهلالبيتيا چهرههاى درخشان در آيه تطهير.
5. ر. ك: الطباطبايى، سيد محمدحسين، الميزان فى تفسيرالقرآن، ج ، ص .
6. خطيب بغدادى، ابوبكر احمد بن على، تاريخ بغداد، ج6، ص221; ابن حجر عسقلانى، الصواقالمحرقه، ص76; شبلنجى از ابن عساكر در نورالابصار، ص73.
7. سوره مائده (5)، آيه 55.
8. همان، آيه67.
9. سوره نساء (4)، آيه59.
10. سوره آلعمران (3)، آيه 61.
11. سوره شورى (42)، آيه23.
12. سوره احزاب (33)، آيه33.
13. ر. ك: به تتمةالمراجعات، نهجالصدق، شواهدالتنزيل، غايةالمرام.